


متن شعر
داداش تو رو خدا نزن حرف جدایی رو
ببر مدینه این همه کرب و بلایی رو
ببین دارم می سوزم ببین دارم میمیرم
بگو چه جوری فردا برات عزا بگیرم
****
چه جوری الان بخورم غصه فردا رو اتیش نزن ما رو
چرا داری جمع می کنی خارای صحرا رو اتیش نزن ما رو
داره میاد صدای شمشیر و نیزه هاشون
هرس غروب فردا معلومه تو چشاشون
****
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشستم و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می برید و من می بریدم
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

