داره میاد از تو صحرا یه کاروان پر ماتم
با پرچمی که نوشته کاروان محرم
می وزه با نفساشون سوز یک غم کهنه
میرسن از دل صحرا همه با پای برهنه
همه دریده گریبون از جامه های سیاشون
بارون تنگه غروبه اشک سرخ چشاشون
رو لبا ناله تلخ و حزینه بی امون میزنن بر سر و سینه
چشمامون مث ابر آسمونه گریمون از پر قنداقمونه
***************
هر جا میرن میپوشونن صورت آینه ها رو
این کاروان کرده جاری حس حضور خدا رو
بیرق تیره ی ماتم به دست حضرت آدم
موسی و عیسی گرفتن بازوی حضرت خاتم
این کاروان عزادار دسته ی اهل بهشته
از رسول و پیمبر از اولیا و فرشته
اشکشون برزخی در حرمین نوحشون دم واویلا حسین
چشمامون مث ابر آسمونه گریمون از پر قنداقمونه
****************
دل زمین میلرزه از بغضی که توی گلوشه
نگینه دستای خاتم یه محمله تیره پوشه
کجاوه ای که رو دوش فطرس و روح الامین
چشمه ی سرخ عزای بانوی پرده نشینه
از سوز گریه ی بانو سیل اشک روونه
دل و کباب میشه وقتی فاطمه روضه می خونه
دشمنا میوه ی قلبم و چیدن بی کفن سرش و تشنه بریدن
وای حسین