مـتن شـعر
داری میری نمیبینی غمت سنگینه رو شونم
صبوری میکنم اما مثه یه کوه ویرونم
همیشه تکیه گام بودی نگفتی درد پهلوتو
برام دردآوره وقتی میگیری پش من روتو
بهار خنده های تو واسه من دلبری کرده
کدوم پاییز با سیلی تو رو نیلوفری کرده
روزی که پا شدی از جا غمای خونه رو بردی
موهای دخترا رو از پریشونی در آوردی
لب حیدر که بعد از تو دیگه هرگز نمیخنده
میون نخلای اندوه واسه اشکاش چاه کنده
دیگه هیچکس نمیفهمه غمای بی شمارش رو
شکستن صد دفعه بی تو غرور ذوالفقارش رو
از آن لبی که ز من خواهشی نکرده بخند
بخند ور نه به من خنده را حرام کنی
تو مثل اهل مدینه ز من مگردان رو
که فارقم ز دو عالم به یک سلام کنی
درِ بهشت کنی باز و زود میبندی
چه میشود نگه نیمه را تمام کنی
کربلایی حنیف طاهری
گلچین فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “