داشتی میرفتی از حرم دم غروب بود کربلایی حسین ستوده + متن شعر

بازدید: 134 بازدید
حسین ستوده
.

داشتی میرفتی از حرم دم غروب بود

متن شعر

داشتی میرفتی از حرم دم غروب بود

منو میبردی با خودت اینجوری خوب بود

بمیرم از عطش لبات یه تیکه چوب بود

دیدم خواب که دارم میارم برات آب

با سیلی شمر بود پریدم من از خواب

چی با زندگیم شد رقیه یتیم شد

به دندون کشیدن تو رو مثل گرگا

زورم میرسید کاش به آدم بزرگا

مگه میره از یاد چجوری هولت داد

****

برا تموم قافله دعا میکردم

سر رباب با حرمله دعوا میکردم

گهواره ی اصغرو کاش پیدا میکردم

دیدم که سرش رو گرفته روی دست

روی نیزه با روسری خودم بست

داداشی نیفتی یه خواهر نگفتی

با طعنه لگد زد اینم یادگاری

میگفتم میخواستی عموتو بیاری

میخندید و میزد عموتم نیومد

****

تنور خولی دیدمت تازه شنیدم

سنگا تو رو بوسیدنت من نبوسیدم

فدا سرت کجاست تنت دیگه بریدم

غرورم شکسته من حالم خرابه

مگه عممون جاش تو بزم شرابه

تن سرد و بی حس سنان صدر مجلس

بابایی بمیرم سرت ضربه دیده

هنوز جای لبهات رو چوب یزیده

توونم رو برده سر نیزه خورده

برای دانلود صوت کلیک کنید

کربلایی حسین ستوده
گلچین ماه صفر ۱۴۰۴

برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید

سایت مهجه؛ آرشیو جامع متن مداحی
برای مشاهده جدیدترین شعر و صوت ها
به شبکه های اجتماعی مهجه بپیوندید

متن کامل

.