دختری شاداب بودم رنج و غم آموختم
آنچه می بایست با این سن کم آموختم
با همین دستان بسته باز شد مشت یزید
فتح کردن را اسارت آمدم آموختم
گم شدم یا نور گفتم نیمه شب زهرا رسید
این هم از مُستَحوحِشینَ فی الظُلَم آموختم
پیکرم افتاد بابا جان نیفتاد از لبم
فاطمی سینه زدن پای علم آموختن
می گرفتم چادر خود را به دندان مثل مشک
استقامت را ز سردار حرم آموختم
ریگ ها و خار ها آموزگار من شدند
هروله با پای پر زخم و وَرَم آموختم
گوشوارم را خودم دادم به دختر های شان
من ز خاتم بخشی شاهم کرم آموختم
من فقط تا ده بلد بودم که بشمارم ولی
تا هزار و نهصد و پنجاه هم آموختم
.
سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰ کربلایی حسین طاهری
هیئت هفتگی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.