دریا کشید نعره صدا زد مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج در جگر بحر خون به جوش
گفتی به آب آب چه بی غیرتی برو
بی آبرو به ریختن آبرو مکوش
آوردمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمه ها به گوش
بر کام خشک یوسف زهرا شدی حرام
با آن که خوردن تو حلال است بر وحوش
تـو موج میزنی و علی اصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که آب آب شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینه تنگم شده خروش
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بالله بود ز رشته عمرم عزیز تر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش
میثم هزار بار اگرت سر ز تن بُرند
چشم از محبت علی و آل او مپوش
شاعر: استاد سازگار
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat