دلشوره ای افتاده در جانم برادر
غمگینمو سر در گریبانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
حس بدی دارم عجب دشت عجیبی
مبهوت سِحر این بیابانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
یک دشت مرد اجنبی دور و بر ماست
اینجا مزن خیمه هراسانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
در کاروانت دختران بی شماریست
میترسم از آینده حیرانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپس خار مغیلانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشکیده لبهای غزل خوانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
دست دخیل خارهای دشت رفته
سمت ضریح پاک دامانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
بادی جسارت کرد و خلخالم تکان خورد
تشویش دارم دل پریشان برادر
جانم حسین جانم حسین جان
آن نامه های بار اُشتر را نشان دِه
با حُر بگو در کوفه مهمانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
با زینبت دنیا سر سازش ندارد
مظلومه معروف دورانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
از كودكی با درد چشمم خو گرفتم
در گریه كردن پیر كنعانم برادر
جانم حسین جانم حسین جان
شاعر: وحید قاسمی
دلشوره ای افتاده در جانم برادر
.
.
شب دوم محرم ۱۳۹۹ کربلایی نریمان پناهی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.