دلم خون از داغ زمونه
باید این داغ رو عالم بدونه
همون روزی که از سمت مسجد
من و مادر برگشتیم به خونه
رو خاکا یاس پرپر و کسی جز من ندیده
رو خاکا گوشواره ر و کسی جز من ندیده
****
باید با این غصه سر کنم
من نشد دستم رو سپر کنم من
مثه رعد و برق اتیش زد و رفت
نشد بابام و خبر کنم من
رد خون کبوتر و کسی جز من ندیده
چش تو خون شناور و کسی جز من ندیده
****
امون از اون غم که ما رو سوزوند
همون داغی که خدا رو رنجوند
مثه رد صاعقه رو گلبرگ
رد سیلی روی صورتش موند
تب تند فرشته رو کسی جز من ندیده
اتیش زیر معجر و کسی جز من ندیده
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net