دم دمای مغرب آسمون شد تیره حاج رضا هلالی + متن شعر

بازدید: 15 بازدید
رضا هلالی

دم دمای مغرب آسمون شد تیره متن شعر مداحی

دم دمای مغرب آسمون شد تیره

شمرِ ملعون داره موهاتو میگیره

مادرت با گریه صحنه رو میبینه

که به روی سینت قاتلت میشینه

کربلا غوغا شد سرِ تو دعوا شد

پای نامحرم به خیمه گاهت وا شد

جای پای نیزه رو تنت محکم شد

سرِ دِرهم آقا سرِ تو دَرهم شد

خواهرت دنبال پیکرت حیرونه

پس کجاست انگشتر ساربان میدونه

صورتت خونینه زلف تو آشفته

دم به دم از روی نی سرت میفته

یا ذبیح العطشان یا قتیل العریان

بدنت سه روز بین صحرا مونده

پلک تو هنوز روی نی وا مونده

دخترت چرا پشتِ خارا مونده

همه رفتن و بی بی زهرا مونده

ای که حیوونای صحرا واسه تو گریه کردن

حتی ماهیای دریا واسه تو گریه کردن

انبیا برای جسم بی سرت گریه کردن

اولیا برا رگای حنجرت گریه کردن

این درد مقاتله توضیح المسائله

ذبحم آداب میخواد قربونی آب میخواد

لبت از عطش پاره پاره صدچاک

پیش چشم تو آبو میریخت رو خاک

مسخرت میکرد نانجیب سفاک

خون خنجرش با لباست شد پاک

ای که نصرانی برا سوختن موت گریه کرده

موقع شستن خون از سر و روت گریه کرده

واسه تو یهودی تو بزم شراب گریه کرده

واسه حال زار زینب و رباب گریه کرده

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج رضا هلالی
ماه رمضان ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل