


متن شعر
دو سه روزه سری به ما نمیزنی
من و بابا پیش خودت نمیبری
مگه میشه بی خبر از من بمونی
مگه میشه اخه تو بابای منی
از درد نخوابیدم از درد نمیشینم
از درد نمی خندم جایی رو نمی بینم
ببخش موهام یه خورده نا مرتبه
مصیبتام رو دوش عمه زینبه
بابا بابا
****
اون شبی که از روی ناقه افتادم
داشتم اونجا تو تنهایی جون میدادم
حرفای تو با عمه جون یادم اومد
تو بیابون مادرت و صدا زدم
راست می گفتی اون روزا قد اون کمونی بود
روی صورتش انگار رد اون نشونی بود
رو پاهای مادرت اون جا خوابیدم
دیگه نگم چه جوری از خواب پریدم
****
ای امون از غصه مجلس شراب
خاطراتش داره من و میده عذاب
سر تو بود حرمله هم نشسته بود
دقمون داد ناله و هق هق رباب
بی خبر چرا رفتی خیلی سخته تنهایی
موی تو روی نیزه خیلی شد تماشایی
میگم برات که شامیا چقدر بدن
به جای من عمه رو خیلی میزدن
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

