دیدی سر پیری چه کرد با زینبت این روزگار
گفتم به باران بعد از این دیگر در این صحرا نبار
من میروم از پیش تو وقت غروب خورشید هم
اما تو میمانی و این صحرا و این شبهای تار
تاریکه گودال زمین افتادم نزدیک گودال
آشفته بودم به تو زخمامو نگفته بودم
تنها میمونی همه میرنو تو جا میمونی
دوای دردم دورت بگردم
****
لب تشنه سر گردد جدا حکم کدامین مذهب است
جانان به روی نیزه و جان جهانی بر لب است
با دست پر از قتلگاه آمد برون هرکس ولی
تنها کسی که میرود با دست خالی زینب است
دست تنها موندم تو رفتی و من از تو جاموندم
آه از دلتنگی تو زخمی ترین مرد این جنگی
دوای دردم دورت بگردم
****
جوری ناله میزنم اشک شمرو در میارم پاشه
جوری گریه میکنم که پیرهن کهنه ی تو پیدا شه
جوری ضجه میزنم نمرده زینب که سرت دعوا شه
🟠» جدیـدتـرین اشعار در ایـتا: عضویت
🔵» جدیدترین اشعار در تلگرام: عضویت
حاج سید مهدی حسینی
دهه سوم ماه شعبان سال ۱۴۰۲
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
Mohjat.Net
.