دیریست که در هوای دلبر
هر پرده ز گوشه ی دل ماست
چون حاجب و پرده دار این در
از جان نتراودم بجز مرگ
وز خون رگم بغیر نشتر
در ما نکند نراند آن حکم
ما را نکند براند از در
گر دشتم و کوه اسیر اویم
در بند وی ام نه بند دیگر
در یاد لبش عقیق هستم
در کوه فراق روی دلبر
آه ای دل من بساز با بت
آه ای جگرم بمان به آذر
جان است و نهفته است در تن
فکر است و نشسته است در سر
اکنون که نبینمش عیانی
در هیچ افق به هیچ منظر
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
شعر: محمد سهرابی
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حاج محمود کریمی
شب دوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی