دیشب صدایت میزدم ای حر کجایی
حر مایی حر مایی حر مایی
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم دل ربودم
ان دم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم بلکه می کردم دعایت
انجا که گفتم چشم مادر بر تو گرید
میخواستم زهرای اطهر بر تو گرید
دانی که چون شد دامن ما را گرفتی
تو احترام نام زهرا را گرفتی
میخواستم در این گلستان یاس باشی
میخواستم همسنگر عباس باشی
میخواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گل بخندم
زهرا همان اغاز هستت را گرفته
با چادر خاکیش دستت را گرفته
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.