رسیدم برادر تا شام بلا به همراه سر های از تن جدا
همه اومدن بهر دیدار ما نه با گل حسینم با سنگ جفا
حسین جان اخا
****
میدیدی منو از روی نیزه ها سرم رو شکستن توی کوچه ها
ندیدم از این ها یه ذره حیا به ما میزدن حرفای نا روا
حسین جان اخا
****
آخه ما کجا کوچه بازار کجا آتیشم زده گریه دخترا
خدا میدونه چی کشیدم حسین رقیت رو دیدم زیر دست و پا
حسین جان اخا
****
به ما خندیدن مرد و زن از رو بام نزاشتن به ما ها یه کم احترام
به طعنه میگفتن به ما خارجی امون از شلوغی و از ازدحام
حسین جان اخا
****
منو کشته داغ محله یهود همه صورتا شد به رنگ کبود
چه حرفا که نشنیدم از شامیا یه ذره حیا بینشون هم نبود
حسین جان اخا
****
چقدر بین این شهر کشیدم عذاب توی هر مسیر قلب ما شد کباب
سر تو همه چیزو میدید رو نی بمیرم برا گریه های رباب
حسین جان اخا
****
آوردن سرت رو تو تشت طلا زیر لب زدم مادرم رو صدا
میگفتم ببین این حسین توئه که رأسش بریده شده از قفا
حسین جان اخا
کربلایی نریمان پناهی / شب اربعین ماه صفر 1397
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست