رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن اسیر شد زینب
هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب
سه چهار مرتبه با شمر هم کلام شده
نداشت چاره دگر نا گزیر شد زینب
چقدر پای غنیمت کتک ز لشکر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب
همان زمان که به سر نیزه ها هولش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب
نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب
بگیر گوش خودت را کسی صدایش کرد
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب
شاعر: پوریا هاشمی
.
شب ۱ فاطمیه اول ۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.