تاریخ انتشار:
بازدید: 800 بازدید



رفتی حسین من زینبم اسیر شد
با دستای بسته
انقدر غصه دید که توی کوفه پیر شد
داری خبر حسین رفتم من کجاها
از رو نیزه دیدی
کشتن زینبت رو با زخم زبونا
شکسته شد سرم داداش
تو آتیشا سوخته چادرم داداش
حسین جانم
****
از بعد رفتنت روز خوش ندیدم
بین راه کوفه
حرف ناسزا و بی ربطی شنیدم
چشمای زینبت چون دریای خونِ
دردم بی امونه
رو در روی مردم خوردم تازیونه
شده سهمم فقط آزار
منو بردن بین کوچه و بازار
حسین جانم
.
با نوای کربلایی نریمان پناهی
شب ۷ ماه صفر ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.
