

رفتی و زینب من مانده و این بستر تو متن شعر مداحی
رفتی و زینب من مانده و این بستر تو
دل پریشان شده از غصه و غم دختر تو
بعد تو خانه نشینی علی شد آغاز
شد زمین گیر غمت فاطمه جان حیدر تو
بعد تو شیر خدا خنده نمیداند چیست
غصه دارد به دل غمزده اش دلبر تو
در دل شعله همه حاصل من دود شدی
ورشکسته شده دیگر به خدا همسر تو
کاشف الکرب علی زیر لحد خوابیدی
در دلم یاد تو از دیده نهان پیکر تو
هیجده ساله من یار جوان حیدر
شد سفیدِ ره من فاطمه موی سر تو
بر علی واجب شرعیست نماز آیات
چون گرفته ز جفا ماه رخ انور تو
چه کنم بعد تو با زخم زبان یا زهرا
می کند خنده به من قاتل خیره سر تو
مرغ عشقی که قفس را نفست پر کرده
کنده با قیچی کینه شده بال و پر تو
***
سر زینب به روی پای حسین
آسمان دلش بهاری شد
هاتفی گفت عرش می لرزد
باز اشک حسین جاری شد
پشت سِیلی ز اشک خاطره
چهره خنده روی مادر بود
شانه ای بین دستهای حسن
بین آن چند موی مادر بود
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net