رنگ خزونی نرو با دل خونی نرو
تو هم مثه مادرت هنوز جوونی نرو
جوون آل طاهایی تو خونت حتی تنهایی
تنت رو رو خاک انداختن
مثل حسین زهرایی
جدمو میزدن گوشه قتلگاه
فرقه بالسیوف فرقه بالرماح
****
هلهله دور و برت خونِ دل مضطرت
چقدر غریبی که شد قاتل تو همسرت
تشنه و بی تاب بودی تو
تو حسرت آب بودی تو
کرب و بلا اومد یادت
به فکر ارباب بودی تو
جد تو ناله زد گوشه قتلگاه
العطش یطلبُ شربة من الماء
****
غریب و بی یاور موندی دلای ما رو سوزوندی
با گریه روضه میخوندی با گریه روضه میخوندی
بین یه مشت نا نجیب اگر چه بودی غریب
نشد تنت غارت و نبودی شیب الخضیب
جدمو میزدن بی کس و بی سپر
فرقة بالسنان فرة بالحجر
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است