


روضه ها تا که مکشوفه شد
متن شعر
روضه ها تا که مکشوفه شد
تا عمه وارد کوفه شد
گفتم الآن میای
وقتی منو میزد حرمله
یا شبی که موندم از قافله
گفتم الآن میای
نیومدی نیومدی اومدی با سر اومدی
نیومدی نیومدی نفس آخر اومدی
غــم مــیشه تـازه
حالا که اومدی بمون تشییع جنازه
مــن رفــتنی ام
بگو عموم بیاد برام تابوت بسازه
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان
****
هیچکی نبوده به جای من
رفت روی مغیلان پای من
گفتم الآن میای
نازمو تازیانه خرید
اون پیرزن موهامو کشید
گفتم الآن میای
نیومدی نیومدی چه نامرتب اومدی
روزا رو خوب نمیبینم گذاشتی شب اومدی
درده یـــتیـمـی
نمیدونی خیلی شباش سرده یتیمی
موهام سفید نیست
نشسته روی سر من گرد یتیمی
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان
****
ام کلثوم تو بازار شام
با شمر وقتی شد همکلام
گفتم الآن میای
پامون به دروازه که رسید
وای بعدشم مجلس یزید
گفتم دیگه میای
نیومدی نیومدی مجلس کافر اومدی
ربابو که دیدی چرا با علی اصغر اومدی
دل پــره خــونــه
رقیه باید تو خرابه ها بمونه
گــفتم ســکـینه
سلاممو به علی اکبر برسونه
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان
حاج محمدرضا طاهری
شب ۳ ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

