زنده ام تا باشی من مگر مرده ام عمو جان که تو تنها باشی
سوی تو می آیم گیرم اصلا وسط لشکر اعدا باشی
قتلگاهم باشد مطمئنم که بهشت است تو هرجا باشی
آمدم بی شمشیر تا که نگذارم عمو بین سنان ها باشی
میشوم عباست تا مگر منتظر یاری سقا باشی
اکبرت را کشتند لشکر کوفه نمی خواست که بابا باشی
کور خواندند ولی پسر آخرت آمد که سرا پا باشی
وه چه از این بهتر که فدای پسر حضرت زهرا باشی
تیغ دارد در دست بر نمی دارد عمو از سر تو لشکر دست
دست از تو نکشم گیرم اصلا که جدا گردد از این پیکر دست
ساربان هم اینجاست آه فهمیده که تو کرده ای انگشتر دست
سر برایت بدهم حال که نیست عمو در بدنم دیگر دست
تا حواست به من است میبرد شمر در این فاصله بر خنجر دست
فاطمه امده و با همان دست شکسته کمی اب اورده است
دست من رفت ولی قاتلان وارد گودال شدن اخر دست
نقش میبندد عمو عاقبت خون منو و خون تو روی هر دست
کی گفته عمو جون نداری سپاهی چی دارم میبینم عجب قتلگاهی
وای عمو زیر و رو چیکار کرده با پیکرت دشمنت
وای تویی رو زمین داره خون میره از تموم تنت
وای سرت پیکرت یه عده تو رو با عصا کشتنت
وای عمو وای تنت چه کردند سر غارت پیرهنت
بگو رو به عمه بره توی خیمه نذار جون بابا برن سوی خیمه
وای حرم مادرم تو خیمه میلرزه تن دخترا
دست نامحرما بیوفته اگه چادر و معجرا
کعب نی میخوره همه دست و پاها همه پیکرا
اهل بیتت عمو کتک میخورن رو بروی سرا
وای حسین وای حسین
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.