زیر تابوت گریه میکنم داداش – وحید شکری ۱۴۰۳ + متن شعر

نویسنده:
بازدید: 91 بازدید
کربلایی وحید شکری

متن شعر

زیر تابوت گریه میکنم داداش
مات و مبهوت گریه میکنم داداش
واسه تشییع اومدن تیر اندازا
واسه پهلوت گریه میکنم داداش
خاک بر سرم شده
غربت تو علت چشمای ترم شده
راضی شدی حالا
دیگه پهلوی تو هم مثل مادرم شده
پر خون شده تنت
با چه حالی بنی هاشم رو شونه بردنت
راحت شدی آخه
تو رو خیلی سال پیش توی کوچه کشتنت
کوچه ای که روی خاکا
یه گل پرپر له شد
دو تا گوشواره شکست و
چادر مادر له شد
ننم ای وای
****
تو رو دیدم یاد مادر افتادم
یاد اشک چشم حیدر افتادم
وقتی که تیر پیکرت رو زخمی کرد
یاد میخ و مادر و در افتادم
یادت میاد حسن
چطوری چهل نفر سمت خونه اومدن
پیش چشای ما
همگی به قصد کشتن مادر رو میزدن
هرکس اومد میزد
خدا نگذره ازش قنفذ خیلی بد میزد
دیدم که دومی
تازیانه میزد و محکم با لگد میزد
پشت خونه شر به پا کرد
اونی که آورد هیزم
توی آتیش مادرم سوخت
جلوی چشم مردم
ننم ای وای

دریـافت قطعه صـوتی

 

کربلایی وحید شکری
شب ۲۹ ماه صفر ۱۴۰۳
شهادت امام حسن مجتبی

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل