زینب آمد به کربلا با آه سوزان
گفتا ای نازنین آمده بهرت مهمان
ای فدای سرت ای تن بی کفن
با گلوی پاره پاره با من حرف بزن
شام را با دم حیدری ویران کردم
تو که قرآن خواندی تفسیر قرآن کردم
تو شدی حیدر و من شدم فاطمه
شد چراغ دلم راس ماه علقمه
ای فدای سرت ای تن بی کفن
با گلوی پاره پاره با من حرف بزن
کی رود از خاطرم که رفتی از حرم
با لب تشنه به گوشم گفتی خواهرم
التملس دعا این تو این خیمه ها
شد یار و یاور من در سفر مادرم
ای فدای سرت ای تن بی کفن
با گلوی پاره پاره با من حرف بزن
من رفتم از کربلا با تازیانه ها
مانده جای کعب نی بر روی شانه ها
شرمنده هستم ای شه بی سر
رقیه ات مانده در گوشه ی ویرانه ها
.
.
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.