ز داغت تیر هم گریان شد ای وای
نفس در سینه ات سوزان شد ای وای
خدا را شکر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
***
گلو بوسیدم و دیدم ندارد
چنان زخمی زده مرحم ندارد
بمیری حرمله طفلی نمانده
که تیر تو ز نیزه کم ندارد
***
چه تیری دوخت حلقت را به بازو
چه تیری بند زد سر را به یک مو
عبا را میکشم شاید نبینند
نوکش بیرون زده از بین ابرو
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.