ساعتی رفته ولی هیچ خبر نیست از او
آه کجا رفته عمو دیر کرده چه شده
چند دلشوره زده مانده نفس زیر گلو دل مادر
همه آتش همه خون نیست آبی که شود قطره اشکی
ز پلکش بچکد روی لبان پسرش کو علمش مشک چه شد
آمده بابا ز شریعه به حرم با کمری از چه خمیده چه شد
آن دلخوشی دیده بیدار علمدار به لب گفت رباب وای شدم خانه خراب
گوئیا بی اثر و بی ثمر است ناله لالایی من طفلک من طفلک دلخسته
من طفل زبان بسته من کشت مرا دیدن تو در تب و این حرم
عطش این همه گرمای جگر سوز نفس تاب ندارد و حرم آب ندارد
این صدای باران نیست وای
***
سینه کباب دیده پر اب
اب ندادند به طفل رباب
دل بی تاب اب سراب
اب ندادند به طفل رباب
حرمله با تیر و کمان امده
اصغر من کی به زبان امده
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.