سرتو گرفتم بغلم | حسین ستوده ۱۴۰۳ | متن شعر

بازدید: 1090 بازدید
کربلایی حسین ستوده

سرتو گرفتم بغلم

چشاتو باز نمیکنی

این همه نازت میکنم

تو منو ناز نمیکنی

با لب خونی

میخوای منو ببوسی نمیتونی

با لب پاره

میخوام ببوسمت زجر نمیزاره

بابا بابا باز با این زخمات میدرخشیا

اذیتم کرده زجرو نبخشیا

بابا بابا من نتونستم راه برم اما

دستمو میکشید مثل وحشیا

حسین وای

****

میدونی که میدیدم بابا

خواب سرت رو چند شبه

رگاتو کی بریده که

این همه نامرتبه

خاکی و دودی

مگه توی تنور خولی بودی

دلم میریزه

سرت با اشک من بهم میریزه

بابا بابا روی این خاکا خون تو پخشه

دخترت دیگه شمرو نمیبخشه

بابا بابا باز زبونم به لکنت افتاده

نمیتونم بگم بابا چند بخشه

حسین وای

 

▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت

جهت دانلود صوت کلیک کنید
مداحی جدید؛ کربلایی حسین ستوده
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکه‌های اجتماعی

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net
.

متن کامل »