

سرشک سرخم به رخ روانه متن شعر مداحی
سرشک سرخم به رخ روانه
غریب و زارم در آشیانه
شرر کشد از دلم زبانه
به سینه دارم غم زمانه
کسی ز آه شراره خیزم
خبر ندارد به جز کنیزم
کجایی ای مهدی عزیزم
عدو مرا کشت در آشیانه
بیا بیا ای فروغ دیده
نظاره کن بر من شهیده
دلم شکسته قدم خمیده
که مانده کوه غمم به شانه
تو داغ مادر به سینه داری
مرا بود خون ز دیده جاری
تو را بود اشک سوگواری
مرا ز سیلی به رخ نشانه
مدینه غرق شرار و دود است
بیا بگو جرم من چه بود است
که عضو عضو تنم کبود است
نشانه دارد ز تازیانه
دوای من مرگ اجل طبیب است
تمام دردم غم حبیب است
علی غریب است علی غریب است
نشسته تنها کنار خانه
خزان شدم چون گل بهاری
به خود بپیچم به آه و زاری
که دیده صیاد کُشد به زاری
کبوتری را در آشیانه
نوشته بر خاک تربت من
فلک خورد خون به غربت من
به یاد اندوه و محنت من
سرشک میثم بود روانه
شعر: استاد سازگار
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net