سر آمد شام غم هایم مه عیدم کجا بودی
شب ارامشم صبح امیدم کجا بودی
سفر انقدر طولانی نگفتی دختری داری
نمیدانی چه بعد از عمه پرسدیم کجا بودی
مغیلان چیست میدانی فقط این را بگو عمه
ز پایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمی خواهم دگر اما در این مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نبودی زجر کاری کرد حتی گفتنش سخت است
به خود پیچیدم از ان درد پیچیدم کجا بودی
نمیخواهم بگویم که کجا رفتم نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی نمی خواهم
که زا خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودم
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم خودم دیدم کجا بودی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب سوم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست