سلام همسفر نیمه راه بی سر من
سلام ماهِ به دریای خون شناور من
گذشته است چهل روز از شهادت تو
هنوز مانده به گودال دیده تر من
هزار بار سرت را به نوک نی دیدم
هنوز داغ تو یک لحظه نیست باور من
چو آفتاب رُخَت را به روی نی دیدم
درست بود همان لحظه روز محشر من
خدا گواست چه دیدم در این چهل منزل
که بود همسفرم قاتل برادر من
تن تو ماند زمین پیش چشم خواهر تو
سر تو گشت جدا پیش چشم مادر من
ز خاطرم نرود هرگز ای عزیز دلم
که چوب خورد به لبهات در برابر من
به ذوالفقار زبان حمله بر عدو کردم
چنان که محمل من گشته بود سنگر من
گزارشات سفر را ز من بپرس ولی
مپرس از اینکه نیامد سه ساله دختر من
حاج محمود کریمی / ظهر اربعین ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست