

سینه لبریز شد آخر از شرار جگرم متن شعر مداحی
سینه لبریز شد آخر از شرار جگرم
میزنم اب بر این شعله اشک بصرم
شب و تنهایی و سجاده و اشک و من و یار
به چه تقصیر شکستند نماز سحرم
وقتی از خانه کشیدند برونم دل شب
نه عبا بود به دوش و نه عمامه به سرم
کوه های غم عالم به سر دوش من است
با وجودی که خمیدست ز پیری کمرم
من پیاده بهر وی اسب و سوار ابن ربیع
ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم
تا نهم جای عصا روی شانه او
کاش بود همراه درا ن شب پسرم
شکر لله که دادی تو نجاتم ای زهر
میبرم شکوه ز منصور به جد و پدرم
اب گردید تنم چون جگر پاک حسن
پاره شد چون بدن جد غریبم جگرم
در میان غل و زنجیر بنی ….
برد در مقتلشان خصم ز پیش نظرم
قبر بی شمع و چراغم به همه می گوید
من در این دو رو زمان از همه مظلوم ترم
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net