شبی عزم جنون آباد کردم (مهدی رسولی, حنیف طاهری) ۱۴۰۳ + متن

گفتی اربعین میام کرب و بلا الوعده وفا گفتی وعدمون حرم پایین پا الوعده وفا همه رو دیدم همه جا رفتم نشد…

خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده ای وای بر زینب مگو که کربلا آورده ای آمدی تا قتلگاهت تا کنارت…

دستمو رها نکنیا به علی سفرمو جدا نکنیا به علی تنها سر پناه منیا مادر ما رو کربلا ببریا مادر دست رد…

چرا آواره کوه و بیابانم نمیدانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم نمیدانم به سمت اسمان رو میکنم هر روز…

رو سیاهی زیاد هم بد نیست در زمستان به كار می آید بدم اما همیشه اربابم با غلامش كنار می آید غیر…

مردم بهم شیرآفرین نمیگن داره منو میکشه این نمیگن ام البنین چقدر بهم میومد دیگه بهم ام البنین نمیگن حسین حسین جان…

لئن شکرتم لازیدنکم روزی شاکر چند برابر میشه خداروشکر که زندگی و عمرم زیر پرچم سر میشه خداروشکر برای این غم واسه…

حرمت حسرتی شده که تو دلا مونده تو بگو من چیکار کنم با دلِ وامونده به امانات حرم تو دلمو دادم خودم…

تو چشمام اشکام میلرزه خالی جای تو حمزه خوشی ندیدم مدینه بعد بابام من یه لحظه اگه بودی نمیزاشتی بسوزه خونم محال…

به پای تو افتاده ام به نام تو جان داده ام در این غم سهیمم که ابن الکریمم دل تنگم عمو جان…