شب بی ستاره من پا برهنه بودم و دشمن ستاره
شام است اینجا اینجا ندارد اسمانش یک ستاره
دود است و اتش با پای زخم از ابله بی گوشواره
از ضرب سیلی خوردم زمین و شد لباسم پاره پاره
افتادنم را با خنده میکردند دشمن ها نظاره
تنهای تنها من ماندم و تاریکی و اغوش صحرا
ترسیده بودم از ناقه افتادم تو هم بر نیزه بابا
دشمن رسید و گفتم دلش حتما برای سوخت اما
کوفی نامرد انقدر سیلی زد که من افتادم از پا
اهسته رفتم پیچید دور دست خود موی سرم را
راس عمو هم با گریه دارد میکند من را تماشا
دودمه
با هر جون کندنی بابا بیدارم من همه شب ها همراه عمه ام زینب
بالای نیزه ها رفتی بین تشت طلا رفتی حال من هم بپرس امشب
.
.
متن شعر مداحی شب بی ستاره من پا برهنه بودم و دشمن ستاره
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.