شب تعویض پرچمت | وحید شکری ۱۴۰۳ | متن شعر

دریای تشنه لب آروم جونم درد و درمونم ابریِ چشمات غرق بارونم از داغ تو بد جوری شکستم از همه خستم دست…

حالا که من از حرم دورم درمونم صبره آخه مجبورم یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا ارزو دارم بمیرم حرم کربلا…

مصیبتا ما اعظمها پیش روی چشم بچه ها جسم تو رو دوره میکنن پیرهن کهنه ی تو رو پاره میکنن مگه واسه…

شب دلواپسی و دلتنگی خواب در چشم ها نمی آمد دستها رو به آسمان خدا خبر از آشنا نمی آمد همه چشم…

پستم خالی آقا دستم دلم و به ضریح میبی اقا بستم دنیام بی تو نداره معنا برگه شهادت رو بیا بزن امضا…

تو امیری و نعم الامیری یا حسین مظهر جهاد کبری یا حسین روبروی ماست مسیر کربلات میون روضه ها شده محبت تو…

حیدر نسبو فاطمه سیماست رقیه ذریه صدیقه کبراست رقیه سر سلسه کل کریماس رقیه محبوب علی اکبر لیلاست رقیه بی خاتونم عزیز…

سرتو نقش فلک نقش بیابون بدنت کشته مارو بوی آب قربون زخم دهنت بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو بهتر…

ستون به ستون میروم دلم غرق خون میروم به جوش و خروشم علم روی دوشم من افتاده بودم بی تو زار و…

تا گل لیلا آمد به میدان بلا با نوای علی پیش دشمن زد صلا کی شما کوفیان من علی هستم حلا من…