شب جمعه بود مادرم میگفت این نوحه رو بدید مُقبل
بنویسه بی حیا قاتل افتاده شاه در مشکل
عذاب میدن حتی به مرکب هاشون آب میدن
سرت جنگه تشنه سر میبُرن که وقت تنگه
****
شب جمعه بود مادرم میگفت این روضه رو بدید ریان
بگه از تنِ به خون غلطان عطشان بدتره یا عریان
چه نامردن سخته آب از دشمن طلب کردن
جواب سنگه تشنه سر میبُرن که وقت تنگه
****
شب جمعه بود مادرم میگفت سهم محتشم رو هم بردار
بگه از تنی که شد نیزار نیزه بدتره یا مسمار
زمین خورده پیرهنت زیر نیزه چین خورده
پر از چنگه تشنه سر میبُرن که وقت تنگه
****
بین قتلگاه به پرت میزد با ته خنجر به پیکرت میزد
تو رو پیش چشم مادرت میزد طعنه به اشکای خواهرت میزد
همه دیدن به لب تشنه ی تو میخندیدن
چه بدحالی بمیرم که غرق خون تو گودالی
****
بین قتلگاه شدی زیر و رو وصیت کردی با خس خس گلو
بدنت سر تا سر زخمه مو به مو
چیکار کردن زن و بچه ها همه فرار کردم
کم آوردن چند تا بچه زیر دست و پا مردن
****
رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدن
چقدر سرت رو بد بریدن
دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد
به حلقومت نیزه بند کرد
جلو چشام بگو بخند کرد
تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد
.
با نوای سید مهدی حسینی
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.