شب عزا و شب فراقه فصل خزون و خشکی باغه
دل پریشون میره سراغه یه قبر خاکی که بی چراغه
چشام پر از اشکه دلم مسافر شد
عالم عزا دار امام باقر شد
یه عمر از این چشم روضه چکیده
ازش چقدر ماه روضه شنیده
روضه هجده سر بریده
سر عموشو رو نیزه دیده
حاجت روا شد این شهید جا مونده
رسیده این مردی که روضه میخونده
ای بی کفن آقا دور از وطن آقا
****
کویر کوفه تشنه دریاست
سفیر دریا تو کوفه تنهاست
با گریه میگه یا ایهالناس
اون که تو راه عزیز زهراست
مسلم اسیر این مردای نامرده
همش میگه ای کاش حسین برگرده
درد غریبی دوا نداره تنها و یک دست صدا نداره
کوفه حسین جان وفا نداره
کوفی بی رحم حیا نداره
از غصه غیرت جونم اومد بر لب
همراه تو هستم رقیه و زینب
ای زاده زهرا کوفه نیا آقا
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست