سلام ما به زهیر و دلاوری هایش
که بود شاهد عشق حسین و مولایش
هر انچه خواست که سر پیچد از کمند حسین
نشد که داشت به دل جذبه تولایش
گذشت از ره عثمانی و حسینی شد
چنان که از دل و جان سر سپرد بر پایش
کسی که در ره قران و یاری از اسلام
هزار بار شهادت بدی تمنایش
شهادتش به جبین داغ سر فرازی زد
چو دید ان همه ایثار و فضل و تقوایش
سعادت ابد از فیض جان نثاری یافت
چو قطره بود و شهادت کرد دریایش
گرفت اوج به افلاک با دعای حسین
که ریخت خون شریفش به کربلای حسین