تاریخ انتشار:
بازدید: 1,456 بازدید



شد مسلم ابن عوسجه مردانه پیش صف
در راه شاه تشنه لبان نقده جان به کف
مصحف بر وصی نبی خوانده بارو ها
صد ره به نهروان و به صفین دریده صف
گفتا که جسم من صدف و جان بود گوهر
باز امدم که بهر گوهر بشکنم صدف
در کف گرفته قبضه شمشیر اب دار
کردی مبارزان متفرق ز هر طرف
پنجان تن بکشت و نگون شد ز پشت زین
تن گشته چاک چاک جگر تافته ز تف
شه در رسید و داد بهدو مژده بهشت
گفتا به راه ما نگران باد در غرف
مسلم چو دیده کرد به دیدار شاه باز
گفتا که جان به راه تو دادن ز هی شرف
امد حبیب و گفت چه داری سخن بگو
مسلم چه گفت گفت بدو از سر شرف
کز یاری سلاله زهرا متاب رو
ور نه خوری به روز قیامت بسی عصف
شعر درباره مسلم ابن عوسجه شد مسلم ابن عوسجه مردانه پیش صف
