سلام ما به شکوه افرین بزم جلال
بزرگ زاده ازاده نافع ابن هلال
از او که خواند حسینش ز بهترین اصحاب
چگونه مدح سرایم که هست ناطقه لال
به نطق محکم خود شام و روز عاشورا
ببرد ز اینه قلب اهل بیت ملال
بگفت بی تو حسین زندگی مراست حرام
زهی که زحمت مادر بر او حلال حلال
ز بیم حمله او خصم را نبود قرار
ز ضرب نیزه و تیغش عدو نداشت مجال
نوشته بود به هر چوب تیر نامش را
از ان که تا نوشد ضرب دست او پا مال
پس از قتال فراوان اسیر دشمن شد
ولی نکرد تزلل به پیش قوم ضلال
شکسته بود دو دستش که دست او بستند
که رشته رشته جانش ز تیغ بگسستند