شنیدم نیمه شب چقدر هیزم آوردن
امام مو سپید و میون کوچه بردن
تو شعله داره باز در میسوزه
یه اقا با چشم تر میسوزه
از این آه که از سینش در اومد
گمونم داره مادر میسوزه
بارون ببار دره خونه تو اتیشه
بارون ببار داره باز در کنده میشه بارون ببار
ای وای اقام
****
میبردن پیر مرد و نفس هاش در شماره
این اقا بود پیاده همه بودن سواره
گمونم گریه میکرد به اشکای رقیه
زده تاول کف پاش مثه پای رقیه
نذاشتن کمی اقا بشینه
ندیدن عرق روی جبینه
یه نا مرد به مادر نا سزا گفت
الهی که روز خوش نبینه
گریه کنید اقا رو بی یاور بردن
گریه کنید اونو مثل حیدر بردن گریه کنید
ای وای اقام
****
با اون دستای بسته چقدر حالش خرابه
کی گفته این اقا جاش توی بز شرابه
توی این مجلس شوم نه تشت و نه سری هست
ولی تو شام بجز تشت حراج رو سری هست
بمیرم یه روزی تو دل شام
با زنجیر ترک به استخون خورد
بمیرم برای اون اقایی
که لبهاش به چوب خیزرون خورد
ای وای حسین چجوری دلش میومد
ای وای حسین روی لب ها چوب و میزد ای وای حسین
ای وای حسین
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است