عاقبت از راه رسیدش موسم خزان زینب کربلایی نریمان پناهی + متن شعر

بازدید: 372 بازدید
کربلایی نریمان پناهی
.

عاقبت از راه رسیدش موسم خزان زینب

متن شعر

عاقبت از راه رسیدش موسم خزان زینب

روی نیزه ها نشستی قاری قرآن زینب

به خدا تموم هستی منه این سر خونی

سهم من بودی ولی حالا تو دست این و اونی

برادر جان زخم سرت رو کاش که میبستم

نمیرسه به رأس تو دستم

من این پایینم و تو بالا

الهی که یکی به فکر پیکرت باشه

خدانگهدار سرت باشه

نیفته از نیزه ایشالله

تویی ماه درخشانم

حسین جانم حسین جانم

****

مونس نیزه شدی داداش مگه من دل ندارم

توی آغوشم بودی ای کاش مگه من دل ندارم

بی قرارم بی پناهم بی کسم ای وای از این دل

تا سر زخمیتو دیدم سر زدم به چوب محمل

دیدی آخر پیر شدم از غمت تو این صحرا

شدم آواره ی بیابونا

میگذره این روزا چقدر سخت

دیدی آخر تو رو گرفتن از من ای داداش

سرت رو بردن واسه ی پاداش

نمیگذرم از اینا هیچ وقت

خزون شد باغ و بستانم

حسین جانم حسین جانم

****

دلخوشی واسم نمونده توی این دنیا پس از تو

رفتی و دار و ندارم رفته به یغما پس از تو

چشم من بارونیه بی تو دلم دریای درده

خوب نگاهم کن ببین داغ غمت با من چه کرده

حسین من تمام زندگیم به غارت رفت

اهل و عیالت به اسارت رفت

ببین که دیگه نا ندارم

حسین من کمتر روزام و تیره چون شب کن

نگاهی ام به سوی زینب کن

شاید یه کم دووم بیارم

شبیه موت پریشانم

حسین جانم حسین جانم

برای دانلود صوت کلیک کنید

کربلایی نریمان پناهی
دهه سوم محرم ۱۴۰۴

Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

متن کامل

.