عدم بودیم تو با یک اشاره هستمان کردی * کربلایی حسین طاهری

بازدید: 716 بازدید

عدم بودیم تو با یک اشاره هستمان کردی

و تا گیریم دامانت سرا پا دستمان کردی

به پای بست شیخ عاملی پابستمان کردی

شراب ناب سقا خانه دادی مستمان کردی

همین یک کاسه از آب حرم آن قدر گیرا بود

که گویا باده صد ساله در پیمانه ما بود

در ایوان شما مستیم از این مستی شرف داریم

اگر افتان و خیزانیم اگر تنبور و دف داریم

اگر هو می کشیم اینجا اگر باده به کف داریم

از آن باشد که اینجا حس ایوان نجف داریم

امیر هشتم عالم علی جانم مگر قنبر نمی خواهی

فقط لب تر بکن آقا بفرما سر نمی خواهی

به سر شوق شما داریم و روی دستمان سرها

به رقص آورده ما را هم سماع این کبوترها

چه بارانی ز اشک شوق می بارد دم درها

دم باب الجوادت وعده  دیدار نوکرها

نوشته آستان حضرت شاه کریم اینجا

گدایی نه که ما داریم شاهی می کنیم اینجا

جنون ما که مجنونیم از آن ابتدا بوده

دلیل این جنون هم حُسن بی حد شما بوده

گمانم عالم زر در همین ایوان طلا بوده

در آن عالم دم قالو بلی مان یا رضا بوده

تو سلطان الرئوفی از قدیم و از ازل بودی

الفبایی نبود اما تو شه بیت غزل بودی

خدا را در نماز کودکی در این حرم دیدم

بهشتی را که می گویند با چشم خودم دیدم

به هر سمتی سرم چرخید جولان کرم دیدم

چنان از تو کرم دیدم خودم را محتشم دیدم

یقین دارم قیامت نیستم من دست و پا بسته

دو رکعت نافله بالای سر بار مرا بسته

به مهمان بیشتر آقا عنایت می کند اینجا

گدا، حاتم شده مشق سخاوت می کند اینجا

در و دیوار صحنش هم طبابت می کند اینجا

خدا هم آمده دارد زیارت می کند اینجا

به من خرده نگیر این عقل تعریفی ندارد که

شدم دیوانه اش دیوانه تکلیفی ندارد که

شاعر: داوود رحیمی

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net