عصای پیری بابا پاشو * سید مهدی میرداماد

بازدید: 1,559 بازدید
مهدی میرداماد
.

عصای پیری بابا پاشو قلب منو نشکن

گم شده تو خنده هاشون صدای گریه های من

واویلا چیزی نمونده از تنت

واویلا کوچه وا کردن زدنت

مثل خزون ریخت بال و پر تو

تموم لشکر ریختن سر تو

میبرم تو رو تا خیمه اگه هلهله بزاره

بغضشون و خالی کردن کینه هم اندازه داره

دشمنا حیا ندارن حتی از موی سفیدم

میبینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم

واویلا میزارمت بین عبام

واویلا توون نداره دست و پام

انگار بعد تو شکستم بابات دیگه پا نمیشه

وقتی پیکر رشیدت قد این عبا نمیشه

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

متن کامل