عصر روز دهم کربلا قیامته
گوشه گوشه ی مقتل پر از مصیبته
من و گریه و ناحیه و عبارتِ
اَلَذی سَمَحَت نَفسُهُ بِمُهجَةِ
آرومت نزاشتن تو مقتل یه لحظه
شمشیر جای شمشیر نیزه پشت نیزه
ای تشنه ی کرب و بلا
تشنه تو رو کشتن چرا
هذا حسینٌ بالعری
****
زنده بودی و غارت شدن مخدرات
زنده بودی و آتیش زدن به خیمه هات
زنده بودی و اسبا رد شدن از تنت
اَلسَلامُ عَلَی الاَعضاءِ مُقَطَعات
گفتن به عیالت حرفای زَنَنده
میسوزن تو خیمه زنها زنده زنده
ای کشته ی دور از وطن
عریان بدن ای بی کفن
مونده تنت بی پیروهن
****
بمیرم نگران ربابو زینبی
بمیرم که تو عریان و نامرتبی
بمیرم که یه شب تو تنور خولی و
بمیرم که یه شب بین دِیرِ راهبی
پای این روایت اشکای لهوفه
میبردن سرت رو با خورجین به کوفه
رو نیزه ها رفته سرت
خون میچکه از حنجرت
غارت شده انگشترت
****
یه گودال و این همه نیزه
این همه شمشیر این همه غارت
یه پیراهن این عمه دعوا
این همه غوغا آه از مصیبت
سرِ پیراهن تو جنگیدن
بهت خندیدن
العطش های تو رو نشنیدن
بهت خندیدن
روی زخم تو نمک پاشیدن
بهت خندیدن
****
یه آقا و این همه مرکب
روبرو زینب شد تنش پامال
یه نامرد و خنجر کهنه
روبرو مادر اومده گودال
نا نجیب میزد تو رو با کینه
نشست رو سینه
نمیگه خواهر تو میبینه
نشست رو سینه
سینه ی تو چقدر سنگینه
نشست رو سینه
حسین سیب سرخی
ایام فاطمیه اول ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “