

عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت متن شعر مداحی
عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت
جان را به لب رساند سراب ندیدنت
از روزگار دیدم و چشمم ضعیف شد
اما گذاشتم به حساب ندیدنت
آتش فشان به سینه ی من موج میزند
بر گونه ام چکید مذاب ندیدنت
از بس به راه مانده و از بس ندیدمت
چشمم به خواب رفته به خوابِ ندیدنت
هر چند تا به حال ندیدم تو را
ولی عادت نمیکنم به عذاب ندیدنت
می خواهمت ببینم اگر چه به من دهند
صد تا بهشت را به ثواب ندیدنت
من ساده گفتم و به من ساده رحم کن
از دیده ام بگیر حجاب ندیدنت
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net