غروبه صحن رقیه
چه خوبه صحن رقیه
اینجا خرابه ی شامو
ولی بهشت دنیا
بگو به صحن رقیه
اینجا رو خارا دویدن
نمیزارم پامو بی وضو
به صحن رقیه
ضریح نو برات آوردن
به جای اون دو تا
گوشواره ای که شامیا بردن
روضه ی بزمی توی صحنت میخونم
که تو رو بزم یزید بی حیا بردن
اشکای زائرای تو بند نمیاد
جای اونایی که به اشک تو خندیدن
خانوما لطمه میزنن که همینجا
یه روزی رقاصه ها دور تو رقصیدن
خیلی سخته روضه هات رقیه
کاشکی دق کنم برات رقیه
****
سخته ولی هنوز انگار
هزار و چارصد ساله
گیر افتادی توی بازار
با دست بسته کشوندن
تو کوچه های این شهر
تو رو با سیلی و اجبار
چجوری رد شدی خانوم
بین چشای ناپاک
دور از نگاه علمدار
کفشداری ساختن واست اما یه روزی
زجر با چکمه بهت اینجا لگد میزد
ما اگه اومدیم برای زیارت
تو رو اینجا یه روز هرکس میومد میزد
امنه برای دخترامون حریمت
خادمات دندون بچه ای رو نشکستن
به ضریحت دخیل میبندم میمیرم
یاد اون طنابی که به دست و پات بستن
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ کربلایی وحید شکری
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی