غوغایی در میدان بود در گهواره نماندی
ای حیدر شش ماهه اخر خود را رساندی
تو با لب های خشکت تو با اشک زلالت
یاری کردی پدر را شیر مادر حلالت
پستی دشمن رسوا شد با تو
نهضت بابا امضا شد با تو
****
این طایفه ندارد پیر و جوان و کودک
گره های بزرگی وا کرد این دست کوچک
بند قنداقه تو حبل الامتین ما شد
با تو باب الحوائج حاجات ما روا شد
قربان دست گره گشایت
ما را بخوان باز به کربلات
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.