وحید شکری ( فرموده تو اوج مصیبت ) ۱۴۰۳ + متن شعر

ای مریم قبیله سیده الجلیله ذکر من الدخیله عقیله یا عقیله سر سپردن انتخاب زینب بود کرب و بلا انقلاب زینب بود…

متن مداحی شورشیست در جانم کریمی شورشیست در جانم غرق گریه خندانم نغمه ی طربناکم از عزا گریزانم پای سفره ی شور…

از دم دروازه معلوم است بد تا می کنند خیره سرهایی که زینب را تماشا می کنند گاه با شمشیر و نیزه…

خرابه تاره تاره تاریکه بی ستاره یکی بره برا من سر تو رو بیاره دیگه نگم که دست کی گرفت  سوی چشامو…

آواره توی کوچه هام کاش میرسید به تو صدام کوفه نیا غریب شدم غریب اقام کاش دستای من برات نمی نوشت نامه…

کشته تیغ غمت زنده جاویدان است غرق دریای غمت را چه غم از طوفان است زنده شد هر که به شمشیر غمت گشته شهید چون شهید…

از کجا بگم راه بیا قدم قدم امشب دل بده به من یه کم امشب میخوام از حرم بگم امشب کاری کن…

يه دنيا رو تصور كن كه بوي ياسمن ميده چشات هر جا رو ميبينه هواي عشق پيچيده ميخوام مرهم بذاري روي قلبم…

شب جشن و عیده نور سبحان دمیده مدینه چراغونه امام رضا رسیده ملائک دسته دسته دره خونش نشسته اومده دوای دره دل…

صدای پای عشقه میرسه از آسمونا شب خدای عشقه اومده شب جوونا توی شب مستی هر جا که نشستی پیمونت و بالا…