قربان صورتش طفلی که شکل فاطمه بوده است سیرتش
هر چند کودک است اما نگاه کن به علی رفته هیبتش
باب الحوائجی یک قطره ی کم است ز موج کرامتش
دوزخ شود بهشت در حشر اگر که جلوه کند با شفاعتش
از فرش تا به عرش عالم تمام غرقِ دریای رحمتش
جمع ملائکه صف بسته اند بین نماز جماعتش
در فقه کربلا ثابت شده است بر همگان مرجعیتش
وقت تلظی است اهل کلام تشنه فن بلاغتش
آمد حسین با زیبا ترین فراز کتاب هدایتش
یک قطره اب خواست افسوس اهل کوفه نکردند اجابتش
آری نسیم هم خیلی مراقب است زمان زیارتش
سر بسته است حرف اهل کنایه باش لطیف است صورتش
بی چاره مادرش جان میکند عزیز دلش در برابرش
لعنت به حرمله میشد بلند نعره الله اکبرش
یک شعبه داشت آه اما نگاه کرد به آن تیر دیگرش
بر روی دست شاه یک روضه بی سر است که خواندند اصغرش
قنداقه پاره شد محکم رسید تیر و بهم ریخت پیکرش
از استخوان گذشت آری برید از سه طرف هرسه خنجرش
تیر سه شعبه برد از صورتش کمی و تمامی حنجرش
افتاد بر زمین از روی شانه های علی بر زمین سرش
می آید از گلو همراه خون صدای نفس های آخرش
یک سر به نیزه رفت پیش نگاه حرمله بی چاره مادرش
عمرش به سر رسید وقتی به مادر علی اصغر خبر رسید
یک باره پیر شد از انتهای خیمه زنی تا به در رسید
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.