قصه دردناکه مهتاب زیر خاکه
دلها دشت خونِ خورشید سینه چاکه
دست پدر خاک خاکیِ آه از دل مولا حاکیِ
حق داره که با اون همه مِهر از شهر مدینه شاکیِ
آه کشید نگم چه آهی ناامید سرِ دوراهی
خیر ندید بعد زهرا مونده شاه بی سپاهی
****
زخماش تا بودش میسوخت تار و پودش
امشب حیدرُ کُشت بازوی کبودش
چشمای کفن بارونیِ اشکای علی پنهونیِ
امشب علی فهمید که چرا اون چادر خاکی خونیِ
درد کشید نگم چه دردی آه کشید چه آه سردی
ناله زد پاشو نگاه کن با دل علی چه کردی
****
میرن از خونه جبرئیل روضه خونه
پیغمبر کنار قبر بی نشونه
رفتی و علی بیچاره شد بند دل زینب پاره شد
هر دفعه که بی هوش شد حسن از غصه ی اون گوشواره شد
حبس شده تو سینه امشب ناله ی حسین و زینب
مجتبی همش با گریه اسمتو میاره بر لب
****
حیدر تنها شد درداش بی دوا شد
تا این که قرار بعدی کربلا شد
جسمی که شد از تیر سینه چاک میخونه ادرک اخاک
زهرا میاد و میبوسه اون دستایی که افتاد روی خاک
اونکه ماه عالمینه رو لبش شهادتینه
مرهم زخم ابالفضل اشک مادرِ حسینه
یا حسین غریب مادر
.
.
با نوای حاج محمود کریمی
شب شهادت فاطمیه اول ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.