لالایی میخونم با دستای خونی » محمدحسین حدادیان ۱۴۰۲+متن شعر

روزا بی تو شبه تاره بی تو شب ها بی ستاره اگه این جمعه نیایی سال نو باز بی بهاره کاش میشد…

ببین آقا اگه بد نمیشه واست بذا یه بَدَم تو نوکرات باشه اونی که میترسه حتی از خودش هم امشب اومده جلو…

صبحت بخیر همسر من هم قطار من یک روزِ دیگر است که هستی کنار من شکرخدا گمان کنم امروز بهتری پیراهن جدید…

شب ماهه ماه اومده ببین کی از راه اومده بیا با فطرس پر بزن اباعبدالله اومده خیر مقدم به حسین جونمو میدم…

جونمون بسته به جون ارباب مهمونیم امشب مهمون ارباب زندگی و عمر و جوونیمون  قربون قربون قربون جوون ارباب علی اکبر شب…

امان از بازار امان از آزار زدن زنها رو جلوی بازار حلقه زدن دور مخدرات هلهله کردن واسه دخترات نزاشتن نامردای بی…

بازم دوباره دل تا مدینه زائره انگاری باز مسافره تو سینه دل آروم نداره بازم مدینه و غم و غصه مرد بی…

آتیشم باشه باهات میرم میسوزم حقتو میگیرم مظلوم فاتح من به خدا برات میمیرم با خون سینه مینویسم رو دیوار مدینه با…

روزگار شیرینم چه خوبه که میگذره با تو توی دل عاشق خسته نمیگیره کسی جاتو تویی که تا مرز جنونت میکشونی عاشقاتو…

هنوز چشم انتظارم بر سر آن عهد و آن قرارم جز تو هوایی به سر ندارم ای یارم ای رویای حُسن یوسف…