مادر منم مثل تو خمیدم * کربلایی نریمان پناهی

ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من اسمانی بمان…

به شوق بابا به اذن زهرا با کلی زحمت رسیدم اینجا جدایی سخته عمو برا من عجب بلایی سرت اوردن غم غربت…

هاله ای بر چهره از نور خدا دارد حسین جلوه ی هر پنج تن آل عبا دارد حسین یا حسین و یا…

رو خاک داغ صحرایی لب تشنه اما دریایی مظلومی آقا مظلومی تنهایی آقا تنهایی اِجتَمَعَ الناس خورشید و جلو چش ماه زدند…

رسیدم برادر تا شام بلا به همراه سر های از تن جدا همه اومدن بهر دیدار ما نه با گل حسینم با…

دیگه نفسم گرفت از این همه دشمنی ادرکنی عمو حسین حالم شده دیدنی بیا کنار من به حال من بکن نگاه تازه…

انگار اومد بر قلب من فرود خنجری که سرت رو از پیکرت ربود اونی که سر از تنت برید فکری به حال…

ای برادر به فدای سر تو زینب تو ز عطش چون گل پژمرده چرا شد لب تو حسین غریب یا مظلوم روز…

کربلایی نریمان پناهی
شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۴

ته سیاه چال از غصه خمیدی تو از همه عالم خیر ندیدی تو دست تو در زنجیر پای تو در غل بود…